نوشتن
|
|
نوشتن رو هميشه دوست داشتم اما مدتهاست كه دورم ازش. حسم هميشه يكي نبوده براي نوشتن. حتي شيوه هام هم عوض مي شده . هرچند هيچ وقت دنبال اين نبودم كه برم راست يك شيوه رو بگيرم و تا ته همونجوري برم.
نوشتن يه دنياي برا من كه گاهي راحت توش قدم مي زنم. گاهي هم حكم جون كندن داره برام. يه جون كندن دوست داشتني. بعضي وقتها كنترات بر مي دارم يه ضرب 10 صفحه مي نويسم ،گاهي اوقات هم دو خط مي نويسم و كم گاهي هيچ....
چيزايي كه مي نويسم ... نمي دونم ، گاهي اونقدر گنگ هستن كه حتي خودم هم به سختي از پس هضم و باز كردن پيچ هاشون بر ميام در نتيجه انتظاري هم از بقيه نمي تونم داشته باشم . چه ميشه كرد. اين دنياي ذهني منه. پر از پيچ،
حالا حالا ها كار داريم با اين هزار توي...
پ.ن: من هميشه با اين عنوان دادن مشكل دارم...
نظرات شما عزیزان:
بازمانده عشق 
ساعت16:15---29 فروردين 1390
سلام . مرسی منم لینکت میکنم .
من شعرای بدم رو توی وب میذارم . شعرهای عاشقونه عالی دارم که فقط واسه کتاب نگهشون داشتم ولی همینام از هیچی بهتره .
ادامه مطلب |
دو شنبه 29 فروردين 1390برچسب:, |
|
|
|